دیروز یک برنامه ای دیدم درباره اینا که تغییر جنسیت میدن و  میرن عمل می کنند که اندام ج ن س ی شون رو عوض کنند.من تا حالا یک چیزایی شنیده بودم اما هیچ موقع خود عمله یا اینکه نتیجش چی در می یاد رو نمی دونستم  فکر می کردم که  بعد از عمل مثل قیافشون که تقریبا مرد یا تقریبا زن می شه اون اندامشون هم تقریبا مثل حالت عادی که باید داشته باشه می شه اما چشمتون روز بد نبینه که این بیچاره ها  اون چیز طبیعی و درست و حسابی رو که داشتند به هوای رسیدن به اندام ج ن س مخالف از دست میدادند بعدش هم اون چیزی که گیرشون می اومددیگه نه اون اصلیه بود  نه اون چیزی که می خواستند بود حتی نمی شه گفت  که چیزی بین اون تا  بود.

یک چیز خیلی بدترکیب و ناقص و بی مصرف!خوبه که حداقل تو هرچیزی گیج بزنم تو ج ن س یت خودم گیج نمی زنم!.نمی دونم از نظر روانی تو ذهن اونها چی میگذره که که برای رسیدن به این تغییرات اینقدر تلاش می کنند  شاید من هیچ موقع نتونم حسشون رو درک کنم  اما به نظرم این جور ادما قبل از هر عمل یا تغییری به کمک و همفکری و مشاوره خیلی تخصصی احتیاج دارند حالا اون دستشون که واقعا به این عملا نیاز دارند و صد در صد از نظر روحی و جسمی و ج ن س ی دارند رنج می برند به کنار اما یک عده دیگه هستند که با همون جنسیتی که بدنیا اومدن سالهای سال زندگی کردن و ازدواج کردند و بچه دار شدن بعد یکدفعه سر پیری تو سن ۵۰ یا ۶۰ سالگی یاد تغییر جنسیت می افتند اینا واقعا از نظر روانی مشکل دارندو اگه دلشون می خواد این بلا رو سر خودش بیارند و یک نقص عضو دایمی و عمدی برای خودشون درست کنند مبارکشون باشه درستش هم اینه که هرادم بالغی  باید آزاد باشه و خودش برای همه چیزش تصمیم  بگیره و تجربش کنه .مطئنم هستم که بعد از اون نتیحه ای که من دیدم حتما خودشون هم پشیمون می شن چون متاسفانه هنوز علم اونقدر پیشرفت نکرده که بتونه بهشون نتیجه خوبی بده.اما در مورد خودم فکر می کنم یکی از خبرهای بدی که بچه ایندم می تونه بهم بده اینه که بیاد بگه می خواد تغییر ج ن س یت بده!!!!!!

حالا بریم سر درد و دل من که دلم امروز خیلی پره .هر سال داره به کلکسیون مریضی هام یک چیزی اضافه می شه فکر کنم تا برسم به ۴۰ سالگی دیگه کلکسیونم کامل شده و من هم حتما تا اونموقع انواع و اقسام ازمایشهای عجیب و غریب رو امتحان کردم.برای سردردهام رفتم دکتر و اونجا با مسرت و شادی خبر میگرن گرفتنم بهم داده شد می دونم میگرن بیماری خطرناکی نیست اما وقی در یک کلکسیون با یک سری درد و مرض دیگه بذاریش و بعدش سن ۲۶ رو هم بهش اضافی کنی یک جورایی خیلی ناامید کننده می شه..هی روزگار اخه قراضگی تا چه حد!!! دست از سر من بردار فکر کنم مادر بزرگم از من سالمتر باشه.واقعا خدا آخر و عاقبت من یکی رو بخیر کنه!!!

پ.ن:فکر می کنم خیلی نسبت به همه چی و بخصوص آینده بدبین شدم  و زود روحیم رو ازدست میدم .نمی دونم شاید به خاطر بلاهای غیرقابل تصور و غیر قابل پیشبینی بوده که تا حالا برام پیش اومده.